روایت سوم،پس از آن واقعه بزرگ،ماکوگردی،تاریخ گردی

بعد هر پیچ جاده، پیچ دیگری بود، از چشمه ها و کوه های زیادی گذر کردیم تا به سد بارون رسیدیم، بالای سد از دور کلیسای زُر زُر دیده می شود که حضورش در اینجا داستانی شنیدنی دارد…گاهی عبادگاهی در بین کوه ها خلوتی برای نیایش است و میعادگاهی برای آنانی که به آثار تاریخی ملموسشان احترام می گذارند.

قلعه ماکو – قلعه قابان

باید از پله های زیادی بالا می رفتیم تا زیر یک صخره بزرگ قلعه ای را می دیدیم به نام قلعه ماکو. قلعه متعلق به دوران های دور است. جایی برای پناه گرفتن و مکانی نظامی برای روزهای سخت جنگ. پله ها را یک به یک بالا می رویم تا قلعه قابان را در سیه کش کوه ببینیم. قلعه ای که تنها دو برج نگهبانی و اندکی دیوار از آن به جا مانده. قسمت های قلعه را گشتیم و درباره تصمیماتی که می شد برای این بنا گرفت تا امروز حالش انقدر بد نباشد، خیلی صحبت کردیم. گاهی حفاری های غلط باستان شناسی، تخریب بیشتری دارند و باید برای مرمت اثر، هزینه های چند برابری کرد و ای کاش هر کشفی از منطقه ای در موزه ای در همان نزدیکی در معرض دیدگان گردشگریان قرار می گرفت.

دیواره صخره ای بالای سر قلعه که سایه اش را روی آن کشیده، نشان از طبیعتی دارد که تار و پودش با تاریخ گره خورده و انگار قلعه کلاهی نظامی بر سر دارد.

بقایای قلعه ماکو

بقایای حمام در قلعه ماکو

قلعه ماکو

از بالای کوه خانه ها پیدا هستند و این دژ نگهبان آنهاست…

قلعه ماکو

قلعه ماکو

قلعه ماکو

بقایای حمام قدیمی در قلعه ماکو

نیم گاهی…

قهوه خانه

برای صبحانه به قهوه خانه محل رفتیم و در جمع مردم بی ریای شهر، چای نوشیدیم و املت نوش جان کردیم. البته که این روزها قهوه خانه های سنتی کوچک تر شده اند و فقط برای صرف صبحانه و کشیدن قلیان کمر خدمت بستند اما روزگاری محل تجمع افراد محل بودند و مکانی برای مناظره های اجتماعی و سیاسی و بحث های اقتصادی و تصمیم گیری های مهم گاها. جایی برای شاهنامه خوانی و مشاعره. با این حال ما آنجا حس خوبی داشتیم و صبحانه به جانمان چسبید و از گرمای حضور مردم محل و نگاه های مهربانشان لذت بردیم.

جزوز صبحانه قهوه خانه ای

خورش حسره الملوک

در جلفا و برخی از مناطق آذربایجان آن را با نام  «یاغلی باغئر» ، یعنی جگر چرب و روغنی میشناسند. اما تبریزی ها بدان «جزوز» یا «جزبز» می­ گویند. ماده اصلی برای تهیه این غذا شش و جگر گوسفند و یا گوساله می­باشد. در زبان ترکی شش را آغ جگر یعنی جگر سفید می ­نامند. و اکثرا این غذا با آغ جگر طبخ می­ شود. برا ی طبخ باید ابتدا شش ها را اندکی آب پز کرد و سپس قیمه قیمه کرد و بعد از اندکی سرخ کردن به همراه سیب زمینی و لپه و گوجه فرنگی و ادویه های مطبوع و در صورت امکان میوه به در آب کاملا پخت. اما مردم ایران در یک قرن پیش از این نیز این غذا را طبخ می­ نمودند و میل می­ کردند. شاهزاده نادر میرزا در این باره می­ نویسد:

خورش حسرت الملوک (غذایی را که لقب حسرت الملک دارد یعنی پادشاهان حسرت خوردن آن را دارند)

“این خورش به تازی است، و به ترکی جزوز می ­گویند و آن چنان باشد که به هنگام بهاران که بره شیر مست به دست آید، دل و جگر و قلوه آن خرد کنند و با پیاز به روغن بتابند و به اندازه و اندکی آب ریزند و بجوشانند که پخته گردد. سپس انار لت زده چاشنی دهند و یک دو سر بجوشانند که گوشت و ترشی به هم آمیخته گردد و برگیرند و با نان یا چلو خورند، بس نیکوست.”

در قهوه خانه

پای میز گفتگو

بام ماکو

به بام ماکو می رویم جایی که می شود شهر را یکجا نظاره کرد. کوه آرارات کوچک و بزرگ در زمینه آسمان در پس غبار آشکار است. خانه های شهر مانند رودی در مسیر دره می مانند. خرابه های ساختمان قدیمی نظامی شهر هم پیدا بود. راهنمای محلی ما می گفت روزی اینجا به جای همه این خانه ها، درخت بود و دره سرسبزی داشتیم…

بام ماکو

بام ماکو

آرارات کوچک و بزرگ

بام ماکو

پانوراما بام ماکو

سد بارون و کلیسای زُر زُر

بعد هر پیچ جاده، پیچ دیگری بود و ما را از چشمه های بین راهی گذر می داد و تا به سد بارون برساند. سدی که کنارش کلیسای کوچکی به نام کلیسای حضرت مریم یا کلیسای زُر زُر وجود دارد. کلیسا  ماجرای شنیدنی داشت. وقتی سد بر روی رودخانه زنگمار زده شد، تمام سنگ های کلیسا را از پایین کوه به بالای آن انتقال دادند و عین آن را دوباره در بالای سد احیا کردند. امروزه برای دیدن این کلیسا گردشگران زیادی به سد بارون سفر می کنند.

گاهی عبادگاهی در بین کوه ها خلوتی برای نیایش است و میعادگاهی برای آنانی که به آثار تاریخی ملموسشان احترام می گذارند.

 

سد بارون

 پانوراما سد بارون

پانوراما سد بارون

کلیسای زُر زُر

کلیسای زُر زُر

کلیسای زُر زُر

کلیسای زُر زُر

ویدیو تایم لپس مسیر پر پیچ و خم سد بارون

قره کلیسا

به چالدران سفرمان را ادامه دادیم تا از قره کلیسا هم دیدن کنیم. قره به معنای سیاه و البته به معنای بزرگ هم در زبان ترکی ترجمه می شود. سیاه به واسطه های سنگ های سیاهی که در کلیسا به کار رفته و بزرگ، برای اینکه بزرگ ترین کلیسای ارامنه در جهان است. معماری منحصر به فرد کلیسا دائما توجه مرا به خودش جلب می کرد و طرح های سرو و شیر و نوشته هایی به زبان ارمنی بر دیواره های کلیسا نگاهم را بر دیوارهای کلیسا نگه می داشت.

دو نگاه …

قره کلیسا

قره کلیسا

قره کلیسا

قره کلیسا

قره کلیسا

قره کلیسا

قره کلیسا

 

آرامستان قره کلیسا

آرامستان قره کلیسا

داخل که می شوی، در محراب پارچه ها و پرده های قرمز و عکس حضرت مریم و مسیح که در آغوشش با هاله ی نوری طلایی دور سرشان که نشانه تقدسی که برایشان قائل هستند، دیده می شود. کلیسا در حال مرمت است و امیدوارم همیشه کارشناسانی ناظر بر مرمت آثار حضور داشته باشند تا با مرمت غیراصولی، بیشتر باعث تخریب آنها نشوند.

قره کلیسا

قره کلیسا

قره کلیسا

سنگ های آسیاب در ساختمان کناری با طاق ضربی حلالی

روستای چاوقون

روستای دیگر که کوچه باغ هایی پردرخت داشت. درختی گردو به قدمت یکصد و بیست سال. صدای تار آذربایجانی در گوشم می پیچد و اشعار شهریار وقتی در کوچه باغ های چاوقون قدم می زدم. روستایی که بافتش را تا حدودی حفظ کرده است و مردمانی از جنس بلور دارد.

روستای چاوقون

روستای چاوقون

درخت گردو یکصد و بیست ساله

کوچه باغ روستای چاوقون

با آنها همراه شدیم تا از آبشار شور شور دیدن کنیم. در مسیر نیسان سواری تا بالای کوه و دیدن عاشیق (آشیق) که با سازش خوشامدگویی می کرد به ما. مسیر جوی آبی که به ده هدایت شده بود را دنبال کردیم تا به آبشاری برسیم که بر تخته سنگی بزرگ سرازیر بود. گیاهان دارویی زیادی را در مسیر معرفی می کردند. یکی می گفت ای کاش می شد این گونه های گیاهی را دسته بندی و جمع آوری می کردیم و خواص درمانی آنها را میدانستیم.

نیسان سواری

آبشار شور شور نامی بود که بومی ها منطقه به آن داده بودند. شاید چون آبی که شور شور به پایین می ریزد باعث این نام بود. خودشان وقتی این نام را می گفتند لبخند می زدند که شور شور همان آبشار است.

آشیق(عاشیق) در کنار آبشار شعر آذری می خواند…

پس از آن واقعه بزرگ

 پس از آن واقعه بزرگ که ما در ابتدای آن بودیم باید با حسی مسئولانه و با آگاهی بیشتر به منابع و جاذبه های این مرز و بوم نگاه کنیم و برای ترویج فرهنگ حفظ و نگهداری محیط زیست و میراث ملموس و غیرملموس این سرزمین همواره تلاش کنیم.

منطقه آزاد ماکو می تواند هر روز به خود گردشگر ببیند و سرمایه گذار جذب کند تا همه پتانسیل های این منطقه را رشد دهد. جامعه بومی همیشه می تواند میراث دار فرهنگ و تاریخ منطقه باشد. جشنواره ماکوگرام ابتدای جنبشی بود که با هدفی روشن قدم جلو گذاشت و گام اول را برداشت و ما در ابتدای راه هستیم…