جشنواره سفرنگاری ماکوگرام

دختران جمشید، نوشته‌ای درباره‌ی زنان کرمانج ماکو

دختران جمشید، نوشته‌ای درباره‌ی زنان کرمانج ماکو

سر سرا، سر چاوا. هر بار که از پای صحبتشان بلند می‌شوی هر دو با هم چند بار می‌گویند؛ سر سرا، سر چاوا. شصت سال، هفتاد سال، هزار سال است که اینگونه کنار هم می‌نشینند و از قصه‌هایشان برای هم می‌گویند و برای ما. دو خواهر. شهرناز و ارنواز، زنان هزار افسانی که قصه‌هایشان تمامRead more about دختران جمشید، نوشته‌ای درباره‌ی زنان کرمانج ماکو[…]

شبحِ تاریخ؛ نوشته‌ای کوتاه درباره‌ی کلیسای زُرزُر

شبحِ تاریخ؛ نوشته‌ای کوتاه درباره‌ی کلیسای زُرزُر

اشباح مردگان سرزمین‌هایی که طعم زندگی در آن‌ها را چشیده باشند، فراموش نمی‌کنند. اینجا کلیسای زُرزُر است بر بالای سد بارون، یادگار حضور ارامنه. اشباح مردگان از پستی‌ها و بلندی‌ها، از مرزها از دیوارها می‌گذرند. اینجا کلیسای حضرت مریم است، کلیسای مهجوری که قرار بود در زیر سد غرق شود اما دست دلسوز کسانی سنگRead more about شبحِ تاریخ؛ نوشته‌ای کوتاه درباره‌ی کلیسای زُرزُر[…]