بیُو بَرِیمِش بیُو بَرِیمِش ..تا نَکَندِن چارِشَه

بیُو بَرِیمِش بیُو بَرِیمِش ..تا نَکَندِن چارِشَه
جورابِی ساقَه بُلَندِی عَوَضِه دُلاقِشَه

من صحرام، ۱۸ سالمه دانشجوام. اینم صدای آرامه که داره دوباره میخونه، انقد خونده که منم حفظ شدم.. منم آرام میخونم..

بیُو بَرِیمِش بیُو بَرِیمِش ..تا نَکَندِن چارِشَه
جورابِی ساقَه بُلَندِی عَوَضِه دُلاقِشَه

من صحرام، ۲۱ سالمه، دانشجوام . اینم صدای قطاره، تق تق تق..انقدر این دختر تعریفشو کرده منم ذوق دارم. آرامو میگم، دعوتمون کرده خونه‌شون،دزفول.

بیُو بَرِیمِش بیُو بَرِیمِش ..تا نَکَندِن چارِشَه
جورابِی ساقَه بُلَندِی عَوَضِه دُلاقِشَه

دز آبیه ، آسمون آبیه ، پرتغالهای باغ آرام اینا سبز و نارنجیه. آسمون بنفشه ، دز بنفشه ، دل پرتغالهای باغ آرام اینا سرخ سرخه..

بیُو بَرِیمِش بیُو بَرِیمِش ..تا نَکَندِن چارِشَه
جورابِی ساقَه بُلَندِی عَوَضِه دُلاقِشَه

من صحرام، ۲۵ سالمه، کارمندم. اینم صدای قلبمه.دوباره ذوق دارم، باز خوابم نمیبره، اخه قراره دوباره ببینمش.. دزفولو میگم.

بیُو بَرِیمِش بیُو بَرِیمِش ..تا نَکَندِن چارِشَه
جورابِی ساقَه بُلَندِی عَوَضِه دُلاقِشَه

رسیدم بهش ، دز همون دزه، آبی و بنفشه.. پرتقالاش هنوز نارنجی و سرخن… همه چی سرجاشه، جز دل من..

بیُو بَرِیمِش بیُو بَرِیمِش ..تا نَکَندِن چارِشَه
جورابِی ساقَه بُلَندِی عَوَضِه دُلاقِشَه

گفتم حالا که مارو اينجوری واله و شیدا کردی
حالا که “بیو بریمش” و ورد زبونم کردی، بیا حداقل قصه شم بهم بگو، بدونم چیو دارم صبح تا شب زمزمه میکنم !..

خندید و گفت، قصه که زیاده، ولی پشت همه قصه‌ ها یه حرف هست، اونم حرف عشقه..گفت مامان بزرگم میگفت قدیما تو عروسیا، خانوما تو پشت بوم با چادرهای گل گلیشون مینشستن و رقص مردها رو توی حیاط خونه نگاه میکردن و شعر میخوندن..

مارِ دوما ، مارِ دوما ، دَسِت نَبینَا بَلا
جومَه دومانَه تو دُختی زَندیـِش دُکمِه طِلا

اگه دختری توی اون مجلس بود که ازدواج نکرده بود ، میون اون هلهله جشن و شادی، چادر گل گلیشو از سرش برمیداشتن (میکندن) و مینداختن میون حیاط.. دختر مجبور میشده بره پایین و چادرشو از میون مجلس مردونه برداره و اونجا بوده که یه جوونکی چشمش به جمال این دختر می‌افتاده و بختشون باز میشده.اینجا دقیقا همونجاس که عاشق دلواپس میخونه ، دلواپس چادر عشقش، که مبادا کسی از سرش برداره..

بیُو بَرِیمِش بیُو بَرِیمِش ..تا نَکَندِن چارِشَه
جورابِی ساقَه بُلَندِی عَوَضِه دُلاقِشَه

72 thoughts on “بیُو بَرِیمِش بیُو بَرِیمِش ..تا نَکَندِن چارِشَه

  1. صحرا جان
    مثل همیشه سفرنامه دزفول عالیه من از دیدنش لذت بردم این شعر که نوشتی عالیه????♥️♥️♥️♥️

  2. صحرا جانم عزیزم ازاینکه همیشه اینقدر بامحتوا واسمون پست میذاری و اینقدر قشنگ کپشن مینویسی سپاسگذارم وممنون ازت بابت تموم اطلاعاتی ومتنای زیبات که ازهمه نقاط کشور به خصوص دزفول زیبا دراختیارمون میگذاری دوستت دارم صحراجونم ???شاد وسالم باشی دخترزیبا????

  3. صحراجان فوق العاده ایی واقعا باریکلا داری ???بابت شعر زیبات درمورد دزفول . واقعا به خودم میبالم ازداشتن تو، واقعا یدونه ایی ???

  4. خيلي عالي بود من تا حالا دزفول رو نديده بودم و واقعا زيبا و درست داشتني بود ، ايول خيلي باحالي ❤️❤️❤️❤️

  5. سفر کردن انسان‌ها را فروتن می‌کند زیرا در سفر است که شما پهناور بودن جهان و عظیم بودن همه آنچه در آن زندگی میکنید را کشف می‌کنید و با ما به اشتراک میذارید. مرسی که هستین.

  6. عالی عالی عالی عالی
    چجوری یه نوشته به این مختصری میتونه اینهمه قشنگی و رازو رمز شهر معرکه دزفول رو به این خوبی به ذهن خواننده تزریق کنه.
    بی شک این نشون دهنده ذهن خلاقو قلم زیبای نویسندشه
    من سال 94 رفتم برای اولین بار دزفول اعجاب انگیز رو ملاقات کردم و این نوشته به طرز عجیبی نشست بر دلم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *