ماجراهای بهزاد و تیوپ

 

کوچیک که بودم تو چله تابستون هر روز ظهر بعداز اینکه بابام از سرکارمیومد مارو بایستی میبرد شنا?

 

منو برادرامو، پسرعموهام، مینشستیم عقبِ مزداوانت دِ برووو که رفتیم

شایدبنظربیاد که توچله تابستون و گرمای پنجاه درجه عقب مزدا چقد اذیت کنندس?ولی هرکی تجربه کرده میدونه که عقب مزداوانت تواین موقعیت حکم ماشین سانروف رو داشت و فقط کافی بود یه تیمپو دست یکی ازما بود تاخود کَت های تالِ خانی میخوندیم..

اُو اُو اُو بُردُم ..مترس مترس سرکَلَکَی?

یکی ازین روزا که داشتیم به سمت کَت میرفتیم یهوو بابام زد رو ترمز و دوتا هندونه طبق معمول خرید ،آخه مگه کَت بدون هندونه هم میشه?،هندونه ها رو توی یه ملحفه پیچوندیم و گذاشتیم توی آب تاخنک شن و بخوریم…

بعدازکلی شنا توی کَت نشسته بودیم و وَرق بازی میکردیم که یهووو یکی داد زد هندونتو آب بردددد?

همه بدو بدو پریدیم توآب برا دوتا هندونه ،
یکی زیرِآبی میرفت،اون یکی باتیوپ تندتند میرفت وسطِ آب،
یکی مخالف آب میرفت…

خلاصه بعدازکلی، من تونستم یه هندونه بگیرم و ضدحال ،که اون یکی رو آب برده? …

موقعی که اومدم در کَت دیدم همه یکی یه هندونه آوردن و الان هشت تا هندونه داریم??
آقا هرکی هندونشو اشتباها ما پیداکردیم و خوردیم حلال کنه

 

25 thoughts on “ماجراهای بهزاد و تیوپ

  1. عالیه یادش بخیر از بچگی این ترانه رو زمزمه میکردیم کلیپ بسیار عالی بود حس خوبی بم داد،

  2. ایول خدایی ایده خلاقانه و ماجراجویانه ای هستش بخصوص که تمام جذابیت هایی ابی دزفول رو معرفی کردی

  3. به عنوان یه طبیعت گرد که ساکن دزفولم؛ با جرئت میتونم بگم که یکی از زیباترین مناطق گردشگری در استان خوزستان دزفوله؛ که طبیعت زیبای شهیون و سردشت و رود خونه دزش فوق العادس. و در آخر اینم بگم که واقعا زیبایی های دز تمومی نداره مخصوصا هندونه خوردن سر کلک?(اصطلاح محلی)

  4. کلی خاطره برام زنده شد.
    یبار یه تیوپ کرایه کردیم ,آب بردش.پولامونو روهم گذاشتیم تا پولش جور شد و دادیم به صاحبش و خودمون گرسنه موندیم.چون دیگه پولی برا غذا نداشتیم

  5. واقعا این شهر زیبا با درجه گرمای بالای ۵۰ درجه با تیوپ کنار رود زیباتر میشه خداییش شهرقشنگ دزفول هر گوشش کلی قشنگی داره وبرای هر کسی خاطره میسازه ممنون از این توصیف زیبات

  6. واقعا زیبا بود یاد تابستون و‌شنا و ایام قدیم افتادم….. با افتخار میگم بهترین پست و بهترین کپشن

  7. تلفیق طنز و تخیل و خاطره و تصویر و طبیعت با یه سناریوی حساب شده یه ماجرا رو رقم زد که ما رو به دنبال خودش کشوند و برد به دریای تفکر..‌.زیبا بود و عالی بهزاد جان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *