در مورد دزفول خیلی چیزها گفته شده.
اینکه دزفول پایتخت مقاومت جنگه.
اینکه دزفول قلب تاریخه
و خیلی چیزهای دیگه.
ولی وقتی برای اولین بار توی خیابونها و کوچه و پسکوچههای دزفول قدم زدم، چیزی قویتر از تاریخ و آجر، بود که ذهنم رو به خودش مشغول کرده بود.
یه حس قوی توی تک تک کوچهها و آجرا و سنگفرشای این شهر هست که همه جا خودنمایی میکنه ولی اونقدر بدیهیه که شاید اخرین چیزی باشه که بهش فکر میکنی.
توی دزفول، همه چیز حول سه محور مهمه:
۱- دز که شاهرگ حیاتی این شهره و همه چیز بر مبنای اون هست.
۲- آجر و چینشهای مختلفش که بهقول محققان، پشت هر اجر توی این شهر، داستانی عمیق پنهان شده
۳- گرما و راهکارهای فرار از اون.
اما رود دز حقیقت پیدا و پنهان دزفوله.
همیشه بوده و هست ولی انگار این بودنِ همیشگی، بهنوعی پنهانه.
زندگی دزفولیها رو میشه بر اساس دز تعریف کرد.
با دز به دنیا اومدند. با دز عاشق شدند و خاطراتشون هم بر مبنای دز بوده.
هر ساعت از روز که اطراف دز قدم بزنی، میبینی کسی گوشهای نشسته و به دز چشم دوخته. گوشهای دیگه زوجی در کنار هم از آرامش دز لذت میبرند.
خلاصه که هرروز، خورشید این شهر بر فراز دز طلوع میکنه و در پایان روز، در دل رود دز فرومیره.
دز، حقیقتِ همیشه جاریِ دزفولست.
سلام. چقدر عکس زیبایی گرفتین
عكسها عالي
ازنظر كادربندي وتكنيك كاملا اصولي .
متن ها روان ساده وكاملا بامخاطب ارتباط برقرارميكند
هم عکس ها و هم مطالب عالی بودن،و کلی به اطلاعاتمون اضافه شد
فوق العاده بود???
این عکسها رو که می بینم، میخوام همین الان جمع کنم برم دزفول