آخرین بازمانده

راسته ي نماد مالان بازار قديم دزفول، جايي كه صداي هن و هن نمدمالي و پژواك صداي كمان حلاجي، هر روز زير سقف بازار مي پيچيد.

آخر آن روزها كه موشك ها جنگي، سقف حجره ي آخرين بازمانده ي نمدمالان دزفول را نشكافته بود، استاد احمد با پدرش نور محمد كه هنوز شهيد نشده بود، روي بورياي حصيري كف كارگاه، براي زين اسب ها و خانه ها، نمدها ماليده اند.

حالا استاد احمد قصه ي ما با بدن نحيف و مقاومت معروف دزفولي، هنوز نمدهاي مرغوب و درجه ي يك را براي مشتري آماده مي كنه.

روزگاري كه قالي، موكت و فرش ماشيني مد نشده بود، نمدها نرم و سبك با بافت تنفس پذير و جاذب رطوبت، مشتري هایی از طبقه اعيان یا سوارانی تيزپا داشت كه هيچكدام به مستمري بيمه و پوشش بنياد شهید فكر نمي كردند و براي كارگري فرزندشان در ماهشهر، تامين خرج زندگي و درمان دغدغه اي نداشتند.

حالا الان آخرين قطره هاي آب از نمدي كه امروز آماده شده در حال فرو چكيدنه تا خشك بشه و راهي خونه ي جديدش بشه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *